جنگ اين عالمِ فتانه بر سرِ عشقِ تو بودسازِ اين دلِ فرزانه به رَهِ عشقِ تو بوداين شعر ناموزونِ دلم همه روز با تو سخن داردسحرگهِ اين ماه مولود با من رازِ نهان داردپس از آن هجرِ سفر امروز به ديدارِ تو نائل شده اممشتاقانه و مستانه از اين عشق به دلت واصل شده امسر به رويِ دل پر مهرِ يار بهر آسايش خواهم گذاشتدل به سويِ لطف دست يار بهرِ نوازش خواهم گذاشتآشوب دلم تندتر از آشوبِ اعماقِ صدايت لرزانِ دلم تندتر از سنگينيِ رفتار و نگاهتپشت ديوارِ وصال غم و اندوه و هراسدوره كردند مرا، تنگ و خاموش شود بهرِ تقاصمن تا به ديدارِ تو نائل نشوم پاي در گور نذارم من آتش كوروش و كمانش هيچ به خاطر كه ندارميا رب بِشنو اين دردِ دلِ عاشقِ بيمارِ ديوانهِ پري رابرسان معجزه يِ عشق تا بيبينم آن ماهْ پري رامن در آن كوچه ي خلوتِ خاموش منتظرِ يار نشستماگر آن رخ زيبايش نمايان نشود من چو يك بيدِ شكستماي خالقِ زيبايي تو كه از روز ازل توي تنهايي نشستيمنم هم درد شدم، هم كاسه ي عريان از هر جانب هستيتو فقط داني كه اين دردِ افسونگري يار به چه راه است مداواتا كي كنم من صبر ، نيست در عُمقِ وجودم توانِ مدارا
#گلستانِ ابي لي
# ٢٠روز افكار مچاله ما دوتا...
ادامه مطلبما را در سایت افكار مچاله ما دوتا دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 6ebili7 بازدید : 98 تاريخ : چهارشنبه 4 اسفند 1395 ساعت: 16:25